- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 هر شب که بود قاعده سفره نهادن ما را ز خیال تو بود روزه گشادن
2 ای لطف تو را قاعده بر روزه گشایان مانند مسیحا ز فلک مایده دادن
3 چون قوت دل از مطبخ سودای تو باشد باید به میان رفتن و در لوت فتادن
4 ما را هم از آن آتش دل آب حیات است بر آتش دل شاد بسوزیم چو لادن
5 کار حیوان است نه کار دل و جان است در خاک بپوسیدن و از خاک بزادن