- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 هر بامداد روی تو دیدن چو آفتاب ما را رسد، که بیتو ندیدیم روی خواب
2 ما را دلیست گمشده در چین زلف تو اکنون که حال با تو بگفتیم، بازیاب
3 باریک تر ز موی سؤالیست در دلم شیرینتر از لب تو نگوید کسی جواب
4 رویت ز روشنی چو بهشتست و من ز درد در وی به حیرتم که: بهشتست یا عذاب؟
5 چشمم ز آب گریه به جوشست همچو دیگ عشق آتشی همی کند آهسته زیر آب
6 هر دل که دید آب دو چشمم کباب شد برآب دیدهای، که دل کس شود کباب؟
7 جز یک شراب هر دو نخوردیم، پس چرا چشم تو مست گشت و دل اوحدی خراب؟