هر بامداد روی تو دیدن از اوحدی مراغه‌ای غزل 52

اوحدی مراغه‌ای

آثار اوحدی مراغه‌ای

اوحدی مراغه‌ای

هر بامداد روی تو دیدن چو آفتاب

1 هر بامداد روی تو دیدن چو آفتاب ما را رسد، که بی‌تو ندیدیم روی خواب

2 ما را دلیست گمشده در چین زلف تو اکنون که حال با تو بگفتیم، بازیاب

3 باریک تر ز موی سؤالیست در دلم شیرین‌تر از لب تو نگوید کسی جواب

4 رویت ز روشنی چو بهشتست و من ز درد در وی به حیرتم که: بهشتست یا عذاب؟

5 چشمم ز آب گریه به جوشست همچو دیگ عشق آتشی همی کند آهسته زیر آب

6 هر دل که دید آب دو چشمم کباب شد برآب دیده‌ای، که دل کس شود کباب؟

7 جز یک شراب هر دو نخوردیم، پس چرا چشم تو مست گشت و دل اوحدی خراب؟

عکس نوشته
کامنت
comment