- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 هر کرا در دل خمار عشق و برنایی بود کار او در عاشقی زاری و رسوایی بود
2 این منم زاری که از عشق بتان شیدا شدم آری اندر عاشقی زاری و شیدایی بود
3 ای نگارین چند فرمایی شکیبایی مرا با غم عشقت کجا در دل شکیبایی بود
4 مر مرا گفتی چرا بر روی من عاشق شدی عاشقی جانانه خودکامی و خودرایی بود
5 شد دلم صفرایی از دست فراق این جمال آنکه صفرایی نشد در عشق سودایی بود
6 آن که یک ساعت دل آورد و ببرد و باز داد بر حقیقت دان که او در عشق هر جایی بود
7 از سخنهای سنایی سیر کی گردند خود جز کسی کو در ره تحقیق بینایی بود
8 از جمال یوسفی سیری نیابد جاودان هر کرا بر جان و دل عشق زلیخایی بود