هر کرا با تو نه پیوندی از اوحدی مراغه‌ای غزل 120

اوحدی مراغه‌ای

آثار اوحدی مراغه‌ای

اوحدی مراغه‌ای

هر کرا با تو نه پیوندی و پیمانی هست

1 هر کرا با تو نه پیوندی و پیمانی هست نتوان گفت که در قالب او جانی هست

2 باز جستیم و نشد روشن ازین چار کتاب آیت این نمک و لطف که در شانی هست

3 دیو را درد تو در کار کشد، زانکه به حسن تو پری داری، اگر مهر سلیمانی هست

4 تا جهان پرده برانداخت ز روی تو، بریخت زنگ هر نقش که بر صفهٔ ایوانی هست

5 هر طرف باغی و هر گوشه بهشتی باشد خانه‌ای را که در و مثل تو رضوانی هست

6 مدعی گر ز رخت معجزه خواهد، بنمای با که روشن‌تر ازین حجت و برهانی هست؟

7 هم تو باشی به تناسخ که: دگر باز آیی دیدن مثل ترا هیچ گر امکانی هست

8 بی‌خیال تو شبی دیدهٔ ما خواب نکرد با کسی گرچه نگفتیم که: مهمانی هست

9 از تنور دل ما دود برآید، بدو چشم مگر این نوح ندانست که: توفانی هست؟

10 اگر، ای سایهٔ رحمت، نظری خواهی کرد نقد را باش، که محتاجم و حرمانی هست

11 که پسندد که: به درد تو در آییم از پای؟ دست ما گیر، اگرت مکنت درمانی هست

12 تو به دندان منی، از همه خوبان، گر چه اوحدی را نتوان گفت که: دندانی هست

عکس نوشته
کامنت
comment