هر مصور کان جمال از بابافغانی شیرازی غزل 301

بابافغانی شیرازی

آثار بابافغانی شیرازی

بابافغانی شیرازی

هر مصور کان جمال و صورت موزون کشد

1 هر مصور کان جمال و صورت موزون کشد حیرتش گیرد که ناز و غمزه ی او چون کشد

2 تشنهٔ وصلت ز دست ساقیان چشم و دل کاسه‌های خون بیاد آن لب میگون کشد

3 وقت آن مست محبت خوش که در بزم وصال ساغر دردی ز یاران دگر افزون کشد

4 در حریم دیده و دل آمدی دامن کشان باش تا جان رخت هستی زین میان بیرون کشد

5 گوهر لعلت دمی صد بار در بحر خیال غنچه ی اشک جگرگون مرا در خون کشد

6 آنکه کلکش سحر پردازد در اوراق خیال صورت لعلش بصد افسانه و افسون کشد

7 کافر چین گر ببیند صورت احوال من رخت صورتخانه را از گریه در جیحون کشد

8 محمل لیلی اگر بر مه رساند روزگار عاقبت روزی عنانش جانب مجنون کشد

9 رشتهٔ جان فغانی بگسلد از بند غم گرنه هر دم آه سردی از دل محزون کشد

عکس نوشته
کامنت
comment