هر ساعت الفتی است تو را از سحاب اصفهانی غزل 306

سحاب اصفهانی

آثار سحاب اصفهانی

سحاب اصفهانی

هر ساعت الفتی است تو را با جماعتی

1 هر ساعت الفتی است تو را با جماعتی آخر از آن جماعتم انگار ساعتی

2 دادم بهای بوسه ی او نقد جان و نیست ما را جز این به چیز دگر استطاعتی

3 بهر ثمن به غیر کلافی چه آورد بیچاره پیره زن که ندارد بضاعتی

4 از من خوشم که هیچ نپرسند روز حشر دیوانه را چه معصیتی و چه طاعتی

5 زاهد چو ما به قول تو گوش نمی کنیم از ما تو هم مکن به قیامت شفاعتی

6 ما را ز فقر نیز نباشد مذلتی گر خواجه را بود ز امانت مناعتی

7 بهر دو نان چه منت دونان کشی (سحاب) چون میتوان به قرص جوینی قناعتی

عکس نوشته
کامنت
comment