- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 هر داغ دل ز پرتو حسنت ستارهای است هر ذرهای ز مهر رخت ماهپارهای است
2 تا آب داده تیغ تو گلزار دهر را هر گل در این چمن جگر پارهپارهای است
3 روشن چو از تو نیست چراغ دلم چرا هر قطرهای که میچکد از وی شرارهای است
4 آگاه از گذشتن این بحر نیستی هر چین موج بر تو ز رفتن اشارهای است
5 باد مخالفش ز هواهای نفس تو است این بحر را وگرنه ز هر سو کنارهای است
6 بسیار شوخچشمی و غافل که چون حباب ویران بنای هستی ما از نظارهای است
7 این هم غنیمت است که از نقد داغ دوست در دست مفلسان محبت شمارهای است
8 پیدا است ز آتش حجر اینک که نور تو پنهان ز غیر در دل هر سنگپارهای است
9 قصاب دور دیده ز مژگان شوخ او از هر طرف ز بهر دل ما قنارهای است