هر دل که غم تو داغ کردش از خاقانی شروانی غزل 206

خاقانی شروانی

آثار خاقانی شروانی

خاقانی شروانی

هر دل که غم تو داغ کردش

1 هر دل که غم تو داغ کردش خون جگر آمد آب‌خوردش

2 چون کوشم با غمت که گردون کوشید و نبود هم نبردش

3 در درد فراق تو دل من جان داد و نکرد هیچ دردش

4 دور از تو گذشت روز عمرم نزدیک شد آفتاب زردش

5 در بابل اگر نهند شمعی زینجا بکشم به باد سردش

6 وصل تو دواسبه رفت چون باد هیهات کجا رسم به گردش

7 خاقانی را جهان سرآمد دریاب که نیست پایمردش

8 خاصه که به شعر بی‌نظیر است در جملهٔ آفتاب گردش

عکس نوشته
کامنت
comment