هر دل که زعشق یارگرم از اسیر شهرستانی غزل 226

اسیر شهرستانی

آثار اسیر شهرستانی

اسیر شهرستانی

هر دل که زعشق یارگرم است

1 هر دل که زعشق یارگرم است تا حشر از آن شرار گرم است

2 در راه فریب وعده او هنگامه انتظار گرم است

3 از سینه گرم عشقبازان پشت غم روزگار گرم است

4 دلسوخته جفای او را تا خاک شود غبار گرم است

5 بیمار محبت بتان را خون در رگ بیقرار گرم است

6 بیهوشم و چون رسم به ساقی گویم سرم از خمار گرم است

عکس نوشته
کامنت
comment