هر سر که بوی سنبل از ابراهیم شاهدی دده غزل 35

ابراهیم شاهدی دده

آثار ابراهیم شاهدی دده

ابراهیم شاهدی دده

هر سر که بوی سنبل تو در دماغ داشت

1 هر سر که بوی سنبل تو در دماغ داشت از مشک و از شمامه عنبر فراغ داشت

2 در تن نماند یک سر مو بی نشان تو هر جا که دیدمش ز خدنگ تو داغ داشت

3 هر چند بود لاله جگر خون ز درد عشق لیکن به یاد لعل تو بر کف نفاغ داشت

4 دوشینه شمع روشنی خود به باد داد کز روی یار مجلس رندان چراغ داشت

5 گر شاهدی به باغ نشد زین عجب مدار کو با خیال حسن تو بس باغ و راغ داشت

عکس نوشته
کامنت
comment