-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 هر خشک و تر که داشتم از غم بسوختم هر بال و پر که داشتم از دم بسوختم
2 از ناله هفت خیمهٔ گردون شکافتم وز آه چار گوشهٔ عالم بسوختم
3 چندین هزار نافهٔ مشک امید را بر مجمر نیاز به یکدم بسوختم
4 بنگاه صبر و خرمن دل را به جملگی کردم به جهد با هم و در هم بسوختم
5 هر جوهری که بود بر این سقف لاجورد از شعلههای آه دمادم بسوختم
6 گر چتر روز سوختم از دم عجب مدار منجوق صبح و پرچم شب هم بسوختم
7 از تف دل شرار به صحرا چنان زدم کز دود مهره در سر ارقم بسوختم
8 نیمی بسوختم دل خاقانی از عنا نیمی دگر که ماند به ماتم بسوختم
9 دوش از بخار سینه بخوری بساختم بر خاک فیلسوف معظم بسوختم
10 هر ساعت این خروش برآید مرا ز دل کای عم بسوختم ز غم ای عم بسوختم