- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 هر روز به هر دستی رنگی دگر آمیزی هر لحظه به هر چشمی شور دگر انگیزی
2 صد بزم بیارایی هر جا که تو بنشینی صد شهر بیاشوبی هرجا که تو برخیزی
3 چون مار کنی زلفین وز پرده برون آیی ناگه بزنی زخمی چون کژدم و بگریزی
4 فتنه کنیم بر خود پنهان شوی از چشمم چون فتنه برانگیزی از فتنه چه پرهیزی
5 مژگان تو خونم را چون آب همی ریزد تو بر سر من محنت چون خاک همی بیزی
6 خون ریخته میبینی گوئی که نه خون توست از غمزه بپرس آخر کاین خون که میریزی
7 بردی دل خاقانی در زلف نهان کردی ترسم ببری جانش در طره در آویزی