- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 هر روز جویم آب رخ روز رفته را گویم به فخر ننگ ز مردم نهفته را
2 لب بستم از سخن که درین مجمع نفاق به یافتم ز گفته حدیث نگفته را
3 هرگز شب امید به دوران من ندید جام می دوساله و ماه دو هفته را
4 خفاش بخت من چو نبیند چه فایده گر سرمه زآفتاب کشد چشم خفته را
5 در خون همیشه نشتر مژگان شکسته ام ناسفته کرده ام همه درهای سفته را
6 فراش کوی دوست شو ای ناله یک سحر در چشم بخت کن خس و خاشاک رفته را
7 زهرست آب دیده «نظیری » نه اشک تلخ در دیده آب می کنم الماس تفته را