- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 هر ذره محو جلوه حسن یگانهایست گویی طلسم شش جهت آینهخانهایست
2 حیرت به دهر بی سر و پا میبرد مرا چون گوهر از وجود خودم آب و دانهایست
3 ناچار با تغافل صیاد ساختم پنداشتم که حلقه دام آشیانهایست
4 پابسته نورد خیالی، چو وارسی هر عالمی ز عالم دیگر فسانهایست
5 خود داریم به فصل بهاران عنان گسیخت گلگون شوق را رگ گل تازیانهایست
6 هر سنگ عین ثابته آبگینهای هر برگ تاک قفل در شیرهخانهایست
7 هر ذره در طریق وفای تو منزلی هر قطره از محیط خیالت کرانهایست
8 در پردهای تو چند کشم ناز عالمی داغم ز روزگار و فراقت بهانهایست
9 وحشت چو شاهدان به نظر جلوه میکند گرد ره و هوا سر زلفی و شانهایست
10 غالب دگر ز منشأ آوارگی مپرس گفتم که جبهه را هوس آستانهایست