گر چه دوری می‌کنم بی‌صبر از وحشی بافقی غزل 233

وحشی بافقی

آثار وحشی بافقی

وحشی بافقی

گر چه دوری می‌کنم بی‌صبر و آرامم هنوز

1 گر چه دوری می‌کنم بی‌صبر و آرامم هنوز می‌نمایم اینچنین وحشی ولی رامم هنوز

2 باورش می‌آید از من دعوی وارستگی خود نمی‌داند که چون آورده در دامم هنوز

3 اول عشق و مرا سد نقش حیرت در ضمیر این خود آغاز است تا خود چیست انجامم هنوز

4 من به سد لطف از تو ناخرسند و محروم این زمان از لبت آورده سد پیغام دشنامم هنوز

5 صبح و شام از پی دوانم روز تا شب منتظر همرهی با او میسر نیست یک گامم هنوز

6 من سراپا گوش کاینک می‌گشاید لب به عذر او خود اکنون رنجه می‌دارد به پیغامم هنوز

7 وحشی این پیمانه نستانی که زهر است این نه می باورت گر نیست دردی هست در جامم هنوز

عکس نوشته
کامنت
comment