- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 عشرت خلوت و دیدار عزیزان شاهیست وین نداند، مگر آن دل که درو آگاهیست
2 آن شناسد که: چه بر یوسف مسکین آمد از غم روی زلیخا؟ که چو یوسف چاهیست
3 دست کوته مکن از باده و باقی مگذار چیزی از عشق، که در روز بقا کوتاهیست
4 دلم از هر دو جهان روی تو میخواهد و این چون ببینی تو، هم از غایت نیکو خواهیست
5 تا تو آهو بره را سر به کمند آوردیم پیش ما شیر فلک را هوس روباهیست
6 مطرب، امشب همه آوازهٔ خرگاهی زن اندرین خیمه، که معشوقهٔ ما خرگاهیست
7 فتنهٔ روی خود، ای ماه و دل سوختگان ز اوحدی پرس، که در شست تو همچون ماهیست