رشکی به من گهی ز ادای از نظیری نیشابوری غزل 237

نظیری نیشابوری

آثار نظیری نیشابوری

نظیری نیشابوری

رشکی به من گهی ز ادای سخن رسد

1 رشکی به من گهی ز ادای سخن رسد صد جایگه مقام کند، تا به من رسد

2 من بر در از تجلی آن نور ساختم پروانه چون به عرصه آن انجمن رسد

3 در راه تو شمال و صبا در ترددند تا بو که را دهی که به بیت الحزن رسد

4 گر زیر گلبنی قفسم را نمی نهی جایی بنه که ناله به گوش چمن رسد

5 گفتند: کم بقاست سمن عندلیب گفت ای کاش عمر گل به حیات سمن رسد

6 جیبی که پاره شد به ملامت رفو نشد دست جنون مباد به این پیرهن رسد

7 زاهد ز سر نکته صوفی چه آگه است؟ در شیوه های چشم صنم برهمن رسد

8 بازیچه تو معجز عیسی به باد داد در نرگس تو کس به چه افسون و فن رسد؟

9 ای جان به سعی درد «نظیری » نمی رود مرگی مگر به داد دل زیستن رسد

عکس نوشته
کامنت
comment