بس که در بزمش نگه سرمشق حیرت گشته است
1
بس که در بزمش نگه سرمشق حیرت گشته است
راز دل ممنون تأثیر محبت گشته است
2
چون تسلی بخشدم زخمی که از مژگان اوست
تا دل آیینه بیتاب جراحت گشته است
3
خوانده نور چشم خود آیینه ما را غبار
گنج باد آورد ما گرد کدروت گشته است