- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 بس که یاد قامتت بر باد داد اجزای سرو نالهٔ قمری شد آخر قد کشیدنهای سرو
2 چیدن دامن درین گلشن گل آزادگی است کیست تا فهمد زبان عافیت ایمای سرو
3 مطلب آزادگیها پر بلند افتاده است عالمی خم شد به فکر بار ناپیدای سرو
4 باغبانان قدر آزادی ندانستند حیف ناله بایستی درین گلشن نشاندن جای سرو
5 باده را در دامن مینا بهاری دیگر است آب دارد آبرو تا میرود در پای سرو
6 شعلهٔ ادراک خاکستر کلاه افتاده است نیست غیر از بال قمری پنبهٔ مینای سرو
7 بس که موزونان ز شرم قامتت گشتند آب صورت فواره باید ریخت از اجزای سرو
8 اینقدر رعنا نمیبالد نهال این چمن سایهٔ نخل که افتادهست بر بالای سرو
9 پای در زنجیر دورش گفتگو آزادگی بیدل این سطر تکلف نیست جز انشای سرو