بس که یاد قامتت بر باد داد از بیدل دهلوی غزل 2586

بیدل دهلوی

آثار بیدل دهلوی

بیدل دهلوی

بس که یاد قامتت بر باد داد اجزای سرو

1 بس که یاد قامتت بر باد داد اجزای سرو نالهٔ قمری شد آخر قد کشیدن‌های سرو

2 چیدن دامن درین‌ گلشن‌ گل آزادگی است کیست تا فهمد زبان عافیت ایمای سرو

3 مطلب آزادگی‌ها پر بلند افتاده است عالمی خم شد به فکر بار ناپیدای سرو

4 باغبانان قدر آزادی ندانستند حیف ناله بایستی درین گلشن نشاندن جای سرو

5 باده را در دامن مینا بهاری دیگر است آب دارد آبرو تا می‌رود در پای سرو

6 شعلهٔ ادراک خاکستر کلاه افتاده است نیست غیر از بال قمری پنبهٔ مینای سرو

7 بس که موزونان ز شرم قامتت ‌گشتند آب صورت فواره باید ریخت از اجزای سرو

8 اینقدر رعنا نمی‌بالد نهال این چمن سایهٔ نخل که افتاده‌ست بر بالای سرو

9 پای در زنجیر دورش گفتگو آزادگی بیدل این سطر تکلف نیست جز انشای سرو

عکس نوشته
کامنت
comment