- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 بسکه با حیرت برآوردیم کام خویش را بر جبین ما نویسد عشق نام خویش را
2 پیچ و تابم بس نبود از رشک قاصد سوختم هم نوشتم نامه هم بردم پیام خویش را
3 شکوه بیجا چرا می کردم از بیداد او من که از خود می کشیدم انتقام خویش را
4 داشتم رنگین بهار فرصتی از اشک و آه وز گل و سنبل گرفتم صبح و شام خویش را