بس که هستی همه سامان وجود از طغرل احراری غزل 72

طغرل احراری

آثار طغرل احراری

طغرل احراری

بس که هستی همه سامان وجود عدم است

1 بس که هستی همه سامان وجود عدم است ساز قانون بقا را ز فنا زیر و بم است

2 دوستان بیهوده در عالم امکان هرگز دل‌آسوده مجویید که بسیار کم است!

3 ذره‌ای مهر جهان در دل خود راه مده مطلع صبح طرب از افق شام غم است!

4 حال مستقبل و ماضیست عیان در عاشق آنچه در لوح دل ماست نه در جام جم است!

5 نیست آسان به بیابان غم او رفتن که درین بادیه اندر رهش از سر و رم است

6 اثر شهرت عشاق به عالم باقیست بید مجنون به سر تربت مجنون علم است

7 عاشقان را مگر از مکتب آزادی غم مصرع قامت برجسته او یک رقم است؟!

8 در میان من و او خامه نباشد محرم آنکه افشا کند اسرار زبان را قلم است

9 محو امید تماشای خرام اوییم حیرت ما همه از صورت نقش قدم است

10 ای خوشا مصرع دریای معانی طغرل رشته عمر ز اشکم به گره متهم است

عکس نوشته
کامنت
comment