-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ز بس که در نظر آمد مرا خیال خیال وصال دوست گمان می برد وصال خیال
2 من ضعیف میانت چو در خیال آرم بود عیان که خیالی ست در خیال خیال
3 در آرزوی دهانت دلم چنان تنگ است که جای فکر در او نیست یا مجال خیال
4 چو روی مالِ خیالت به خون چشم تر است به خون دیده بشویم روی مال خیال
5 خیال گفت بپیچ از تن چو مویت من آن نِیَم که بپیچم سر از مثال خیال
6 رخ تو هست به چشمم خیال صورت جان دهان نقطه موهوم گفت خال خیال
7 قدم ز شوق دو ابروت هر که دید چه گفت زهی خیال هلال و خهی هلال خیال
8 خیال بین که مرا هست بر نهالی درد که بر دهد قد سرو توام نهال خیال
9 ز حُسن تست خیال مرا هزاران وجه که از خیال جمالت بود جمال خیال
10 چه حال شد که خیالت نمی دهد تشریف شدم خیالی و بنگر که چیست حال خیال
11 به پرده رفت ز شرم آن خیال یار که گفت ببین خیال جلال و نگر جلال خیال
12 همه جلال خیال است در خیال جلال اگر خیال کمال است در کمال خیال