بس که من دل را به دام عشق از سنایی غزنوی غزل 221

سنایی غزنوی

آثار سنایی غزنوی

سنایی غزنوی

بس که من دل را به دام عشق خوبان بسته‌ام

1 بس که من دل را به دام عشق خوبان بسته‌ام وز نشاط عشق خوبان توبه‌ها بشکسته‌ام

2 خسته او را که او از غمزه تیر انداخته‌ست من دل و جان را به تیر غمزهٔ او خسته‌ام

3 هر کجا شوریده‌ای را دیده‌ام چون خویشتن دوستی را دامن اندر دامن او بسته‌ام

4 دوستانم بر سر کارند در بازار عشق من چو معزولان چرا در گوشه‌ای بنشسته‌ام

5 چون به ظاهر بنگری در کار من گویی مگر با سلامت هم نشینم وز ملامت رسته‌ام

6 این سلامت را که من دارم ملامت در قفاست تا نه پنداری که از دام ملامت جسته‌ام

7 تو بدان منگر که من عقد نشاط خویش را از جفای دوستان از دیدگان بگسسته‌ام

8 باش تا بر گردن ایام بندد بخت من عقدهای نو که از در سخن پیوسته‌ام

عکس نوشته
کامنت
comment