- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 بس که در کوی تو چشمم گریه بسیار کرد خون دل دیدم روان چندان که در دل کار کرد
2 رو بهر جانب نهادم راه بر من بسته شد ضعف پنداری هوا را در رهم دیوار کرد
3 چشم بیمارش ز خون خواری بپرهیز و بلی طول بیماری برو پرهیز را دشوار کرد
4 جان سپردم از نگاه گرم او بر بوالهوس ناوکش بر صید دیگر خورد و بر من کار کرد