بسکه‌وحشت کرده‌است آزاد، از بیدل دهلوی غزل 128

بیدل دهلوی

آثار بیدل دهلوی

بیدل دهلوی

بسکه‌وحشت کرده‌است آزاد، مجنون‌مرا

1 بسکه‌وحشت کرده‌است آزاد، مجنون‌مرا لفظ نتواندکند زنجیر،مضمون مرا

2 در سر از شوخی نمی‌گنجدگل سودای من خم حبابی می‌کند شور فلاطون مرا

3 داغ هم در سینه‌ام بی‌حسرت دیدار نیست چشم مجنون نقش پا بوده‌ست هامون مرا

4 کودم تیغی‌که در عشرتگه انشای ناز مصرع رنگین نویسد موجهٔ خون مرا

5 ساز من آزادگی‌، آهنگ من آوارگی از تعلق تار نتوان بست قانون مرا

6 از لب خاموش‌توفان جنون را ساحلم این حباب بی‌نفس پل بست جیحون مرا

7 عمر رفت ودامن نومیدی از دستم نرفت ناز بسیارست برمن بخت واژون مرا

8 داغ یأسم ناله را درحلقهٔ حیرت نشاند طوق قمری دام ره شد سرو موزون مرا

9 عشق می‌بازد سراپایم به‌نقش عجز خویش خاکساریهاست لازم بید مجنون مرا

10 غافلم بیدل زگرد ترکتازیهای حسن می‌دمد خط تاکند فکر شبیخون مرا

عکس نوشته
کامنت
comment