بس که بیگانگی از خاطر از اسیر شهرستانی غزل 246

اسیر شهرستانی

آثار اسیر شهرستانی

اسیر شهرستانی

بس که بیگانگی از خاطر آن گل گذرد

1 بس که بیگانگی از خاطر آن گل گذرد تا خیالش ز دل ما به تغافل گذرد

2 نتوان داشت به زنجیر در آن انجمنم که بجز حرف پریشانی کاکل گذرد

3 غیر کاکل به سر او نشنیده است کسی کز سر سرو سهی سایه سنبل گذرد

عکس نوشته
کامنت
comment