-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 بسکه سودای سر کوی تو پیچد در سرم در هوایت خانه دشمن بود چون مجمرم
2 شمع اگر پروانه اش من باشم از دلبستگی رشته های خویش بندد حله بر بال و پرم
3 در وجود باطل من نیست یک جو منفعت مو بمویم خط بطلانی بود بر پیکرم
4 این تب عشقست نی آتش که بنشیند زآب من اگر بهتر شوم تب دار ماند بر سرم
5 تیغ موج من بخون جام من لب تشنه است سنگ در دامن حباب آمد بچنگ ساغرم
6 آشنائی از ره بیگانگی چسبانترست بسکه کم رفتم بدرها روشناس هر درم
7 بیقراران آشنای جانی یکدیگرند هر کجا بینم جرس را می طپد دل در برم
8 نگذرد بر من کسی کزوی نبینم خوارئی خار بیزد بر سرم گر بگذرد آب از سرم
9 از سر و سامان چو مهر کیسه برخیزم کلیم تا نپنداری که همچون سکه در بند زرم