- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 بسکه دارد برق تیغت درگذشتنها شتاب رنگ نخجیر تو میگردد ز پهلویکباب
2 ناز اگرافسون نخواند مانع آن جلوهکیست در بنای وهم غیرآتش زن وبرخود بتاب
3 جام نرگسگرمی شبنم به شوخی آورد پیشچشمتنیستغیر از حلقهٔچشمپر آب
4 در مقامی کز تماشایت گدازد هستیام عرض خجلت دارد ایجاد عرق از آفتاب
5 واصلان را سودها باشد ز اسباب زیان قوت پرواز میگیرد پر ماهی از آب
6 از نشان و نام ما بگذر، خیالی پختهایم خاتمگرداب نقشی نیست غیر از پیچ و تاب
7 در عدم بیکاری ما شغل هستی پیش برد صنعت اوهامکشتی راند در موج سراب
8 رفتم از خود آنقدرکان جلوه استقبالکرد گردش رنگم فکند آخر ز روی او نقاب
9 ازگداز من عیار عشق میباید گرفت درعرق دارد جبین تا چشمهٔ خورشید، آب
10 حسنو عشقی نیست اینجا با چهپردازدکسی خانهٔ لیلی سیاه و وادی مجنون خراب
11 زندگی در قدر جمعیت نفهمیدنگذشت ای شعورت دورباش عافیت لختی بخواب
12 عالم معنی شدیم وداغ جهل ازما نرفت ساخت بیدل علمهای بیعمل ما راکتاب