بس که دیدم سست‌عهدی از از طبیب اصفهانی غزل 125

طبیب اصفهانی

آثار طبیب اصفهانی

طبیب اصفهانی

بس که دیدم سست‌عهدی از تو دل برداشتم

1 بس که دیدم سست‌عهدی از تو دل برداشتم از تو ای پیمان‌شکن امید دیگر داشتم

2 داشتم امید وصل اکنون به هجران خوشدلم عاقبت بر دل نهادم آنچه در سر داشتم

3 سرکشی ای شاخ گل از بلبل خود تا به چند کاشکی من آشیان بر شاخ دیگر داشتم

4 در خیالت سر به زانو دوش خوابم برده بود یارب از آن خواب خوش بهر چه سر برداشتم

5 ای خوش آن شب‌ها که در هجر فروزان اختری مردمان در خواب و من چشمی به اختر داشتم

6 مردم از افسردگی افسوس از آن عهدی طبیب کآستین را هر زمان بر دیدهٔ تر داشتم

عکس نوشته
کامنت
comment