غالب دهلوی

غالب دهلوی

غالب دهلوی
غالب دهلوی

بالم به خویش بس که به بند از غالب دهلوی غزل 294

غزل 294 ام از 446 غزلیات

بالم به خویش بس که به بند کمند تو

1 بالم به خویش بس که به بند کمند تو مردم گمان کنند که تنگم به بند تو

2 آزادیم نخواهی و ترسم کزین نشاط نالم به خود چنان که نگنجم به بند تو

3 نز خویش ناسپاسی و نز سایه در هراس گویی رسیده ام به دل دردمند تو

4 رنج قضاست همت آسان گذار ما قهر خداست خاطر مشکل پسند تو

5 از ما چه دیده ای که به ما از گداز دل همچون شکر در آب بود نوشخند تو

6 ای مرگ مرحبا، چه گرانمایه دلبری چشم بد از تو دور نکویان سپند تو

7 ای کعبه چون من از دل یار اوفتاده ای ست این بت که اوفتاده ز طاق بلند تو

8 در رهگذر به پرسش ما گر کشی چه باک آخر شراب نیست عنان سمند تو

9 آن کز تو دل ربوده ندانم که بوده است؟ یارب که دور باد ز جانش گزند تو

10 هرگونه رنج کز تو در اندیشه داشتم هم با تو در مباحثه گفتم به پند تو

11 غالب سپاس گوی که ما از زبان دوست می بشنویم شکوه بخت نژند تو

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر بالم به خویش بس که به بند کمند تو

شاعر شعر بالم به خویش بس که به بند کمند تو چه کسی است ؟

شاعر شعر بالم به خویش بس که به بند کمند تو غالب دهلوی می باشد.

شعر بالم به خویش بس که به بند کمند تو در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 13 سروده شده است.

قالب شعر بالم به خویش بس که به بند کمند تو چیست ؟

قالب شعر بالم به خویش بس که به بند کمند تو غزل است

مضمون اصلی شعر بالم به خویش بس که به بند کمند تو چیست؟

این شعر در دسته‌بندی اجتماعی, پندآموز, شعر فارسی, شعر کوتاه, عارفانه, عاشقانه, غمگین, مرگ, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن اجتماعی, پندآموز, شعر فارسی, شعر کوتاه, عارفانه, عاشقانه, غمگین, مرگ, می‌نوشی است.
بنر