-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 کم خور ای روشنضمیر از سفره دو نان نمک نیست آسان خوردن دانا دل از نادان نمک
2 میخورند از بسکه با یکدیگر از روی نفاق عالمی را در حقیقت کرده سرگردان نمک
3 قدر مردان بر طرف شد زین نمکنشناس چند تا به کی نوشند این مردان ز نامردان نمک
4 شرطها دارد بهجا آوردن آن مشکل است خوردن آسان نیست ور یک ذرّه با رندان نمک
5 لقمهای بی خون زخم دل گوارای تو نیست درد اگر خواهی مخور از دست بیدردان نمک
6 از برای امتحان ناکس و کس کافی است یک سرانگشتی که بخشد در بن دندان نمک
7 دوش گریان میشدم قصاب از کویش که ریخت آن سراپا ناز بر زخم دلم خندان نمک