-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 چرخ مینا رنگ هر زهری که در پیمانه ریخت عشق او آورد و در کام من دیوانه ریخت
2 ریخت مرغ روح بیاندازه بر بالای هم خط و خال او به هر جایی که دام و دانه ریخت
3 بس خرابی کرد چشمش با دل ما میتوان از غبار خاطر ما رنگ صد ویرانه ریخت
4 میتواند کرد باز از یک نگاهم جان به تن چشم جادویی که خونم را به صد افسانه ریخت
5 فکر عاشق کن که بعد از سوختن سودی نداد این قدر اشگی که شمع از ماتم پروانه ریخت
6 خال کنج لب به قصد مرغ دل گیراتر است دانه را صیاد ما بر دام استادانه ریخت
7 غمزه بدمست او زخم نمایان زد به دل خون ما قصاب آخر بر در میخانه ریخت