1 الا ای مرگ! در جانم درآویز که جام عمر من، گردید لبریز!
2 چسان من زنده مانم: ملک ایران به سر گیرد دوباره، دور چنگیز
1 عشقی ار مجهول، چون اسرار عالم زیستی! هر کسی گردد به گرد تو، ببیند چیستی؟
2 خواهی ار چون نقطه سرگردان تو عالم شوند هستی خود را بپوشان در لباس نیستی
1 هر آن که بی خبر از فن خایه مالی شد دچار زندگی پست و نان خالی شد!
2 بهل بمیرند، آن صاحبان عزت نفس که پشتشان همه از بار غم هلالی شد!
1 سوگند به مردی، ار پی زر گردم نامردم اگر، ز گفته ام برگردم!
2 خوانند مرا همسر قارون و روچلد گر زآنکه کلانترین توانگر گردم
1 جهان را دائما این رسم و این آیین نمیماند اگر چندی چنین ماندست، بیش از این نمیماند
2 به چندین سال عمر، این نکته را هر سال سنجیدی که آن اوضاع دی، در فصل فروردین نمیماند
1 آتشین طبع تو عشقی که روانست چو آب رخ دوشیزه فکر از چه فکنده است نقاب
2 در حجاب است سخن گر چه بود ضد حجاب بس خرابی ز حجاب است که ناید به حساب