- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 الا ای ساقی دلبر مدار از می تهی دستم که من دل را دگرباره به دام عشق بربستم
2 مرا فصل بهار نو به روی آورد کار نو دلم بربود یار نو بشد کار من از دستم
3 اگر چه دل به نادانی به او دادم به آسانی ندارم ز آن پشیمانی که با او مهر پیوستم
4 چو روی خوب او دیدم ز خوبان مهر ببریدم ز جورش پرده بدریدم ز عشقش توبه بشکستم
5 چو باری زین هوس دوری چو من دانم نه رنجوری به من ده بادهٔ سوری مگر یک ره کنی مستم
6 کنون از باده پیمودن نخواهم یک دم آسودن که نتوان جز چنین بودن درین سودا که من هستم