- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 الا ای شمع دل را روشنایی که جانم با تو دارد آشنایی
2 چو دل پیوست با تو گو همی باش میان جان و تن رسم جدایی
3 گرفتار تو زآن گشتم که روزی بتو از خویشتن یابم رهایی
4 دلم در زلف تو بهر رخ تست که مطلوبست در شب روشنایی
5 منم درویش همچون تو توانگر که سلطان می کند از تو گدایی
6 مرادی نرگس مست تو می گفت منم بیمار تو نالان چرایی
7 بدو گفتم از آن نالم که هرسال چو گل روزی دو سه مهمان مایی
8 نه من یک شاعرم در وصف رویت که تنها می کنم مدحت سرایی
9 طبیعت عنصری عقلم لبیبی دلم هست انوری دیده سنایی
10 اگر خاری نیفتد در ره نطق بیاموزم ببلبل گل ستایی
11 من و تو سخت نیک آموختستیم ز بلبل مهر و از گل بی وفایی
12 ترا این لطف و حسن ای دلستان هست چو شعر سیف فرغانی عطایی
13 گشایش از تو خواهد یافت کارم که هم دلبندی و هم دلگشایی