1 آسان آسان ز خود امان نتوان یافت وین شربت شوق رایگان نتوان یافت
2 زان می که عزیز جان مشتاقانست یک جرعه به صد هزار جان نتوان یافت
1 آواز در آمد بنگر یار منست من خود دانم کرا غم کار منست
2 سیصد گل سرخ بر رخ یار منست خیزم بچنم که گل چدن کار منست
1 ای دل غم عشق از برای من و تست سر بر خط او نه که سزای من و تست
2 تو چاشنی درد ندانی ورنه یکدم غم دوست خونبهای من و تست
1 گر بر در دیر مینشانی ما را گر در ره کعبه میدوانی ما را
2 اینها همگی لازمهٔ هستی ماست خوش آنکه ز خویش وارهانی ما را
1 ای دلبر ما مباش بی دل بر ما یک دلبر ما به که دو صد دل بر ما
2 نه دل بر ما نه دلبر اندر بر ما یا دل بر ما فرست یا دلبر ما