-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 پیشتر زانکه خدا خشت و گل آدم زد نور پیغمبر و آلش ز تجلّی دم زد
2 کرد تسبیح و ملک از دم او گویا شد نعره نَحنُ نُسَبِّح زد و بر آدم زد
3 آدم از پرتو آن نور شناسا شد و گفت سدّ اسما به ملک طنطنه اعلم زد
4 دل آدم هوس منزلت ایشان داشت دست رد آمد و بر سینه نامحرم زد
5 نور ایشان سبب سجده آدم گردید دیو پیدا شد و آتش به همه عالم زد
6 شیعه آل نبی نیست مگر راه روی که قدم بر سر اسباب دل خرم زد
7 فیض اگر در ره تقوی قدمش سست آمد دست اخلاص به دامان شما محکم زد