مراست هر طرف از سیل اشک از فضولی بغدادی غزل 403

فضولی بغدادی

آثار فضولی بغدادی

فضولی بغدادی

مراست هر طرف از سیل اشک دریایی

1 مراست هر طرف از سیل اشک دریایی کجا روم چه کنم ره نمی برم جایی

2 نمی کنند بتان میل عشق بازان حیف که ضایع است هنر نیست کارفرمایی

3 شکایت غم عشق از کسی نمی شنوم مگر که نیست درین شهر ماه سیمایی

4 کجا حریف جنون منند مردم شهر من و مصاحبت آهوان صحرایی

5 نه من همین سر سودای زلف او دارم سری کجاست که خالی بود ز سودای

6 چنین که کار تو عاشق کشیست هر ساعت نمی شود سر کوی تو بی تماشایی

7 دلا فضولی بی دل قرار چون گیرد که یک دلست درو هر زمان تمنایی

عکس نوشته
کامنت
comment