1 ای رافع علا ، ز وفات توام غمیست کان غم نگشت خواهد هرگز گذارده
2 صد بار گر ببارم از دیده خون دل یک حق نعمت تو نگردد گزارده
1 رفت آن نگار و عشق آن نگار ماند او شد ز دست و دست نشاطم ز کار ماند
2 از دیده رفته چهرهٔ همچنون نگار او وز اشک دیده چهرهٔ من پر نگار ماند
1 عجل مجد دین ، صدر آل پیمبر نظام معالی ، علی بن جعفر
2 پیمبر خصالی ، که در خلد اعلی ازو هست آسوده جان پیمبر
1 چیست آن شکل آسمان کردار؟ کآفتاب اندرو گرفته قرار
2 دیده کس آفتاب ناسایر دیده کس آسمان نادوار؟