ای خواجه بازرگان از جلال الدین محمد مولوی غزل 613

جلال الدین محمد مولوی

آثار جلال الدین محمد مولوی

جلال الدین محمد مولوی

ای خواجه بازرگان از مصر شکر آمد

1 ای خواجه بازرگان از مصر شکر آمد وان یوسف چون شکر ناگه ز سفر آمد

2 روح آمد و راح آمد معجون نجاح آمد ور چیز دگر خواهی آن چیز دگر آمد

3 آن میوه یعقوبی وان چشمه ایوبی از منظره پیدا شد هنگام نظر آمد

4 خضر از کرم ایزد بر آب حیاتی زد نک زهره غزل گویان در برج قمر آمد

5 آمد شه معراجی شب رست ز محتاجی گردون به نثار او با دامن زر آمد

6 موسی نهان آمد صد چشمه روان آمد جان همچو عصا آمد تن همچو حجر آمد

7 زین مردم کارافزا زین خانه پرغوغا عیسی نخورد حلوا کاین آخر خر آمد

8 چون بسته نبود آن دم در شش جهت عالم در جستن او گردون بس زیر و زبر آمد

9 آن کو مثل هدهد بی‌تاج نبد هرگز چون مور ز مادر او بربسته کمر آمد

10 در عشق بود بالغ از تاج و کمر فارغ کز کرسی و از عرشش منشور ظفر آمد

11 باقیش ز سلطان جو سلطان سخاوت خو زو پرس خبرها را کو کان خبر آمد

عکس نوشته
کامنت
comment