1 ای بت سرو قد سیمین تن وی گل نوبهار و سرو چمن
2 چون دهی حسن خویش را تزیین نکته ای گوش کن لطیف از من
3 طرّه را سر ببُر بگردانش در میانش میان پنج افکن
4 جمع کن طرّه پریشان را بر سر طرّه خال عنبرزن
1 خبرت هست که از خویش خبر نیست مرا گذری کن که ز غم راه گذر نیست مرا
2 گر سرم در سر سودات رود نیست عجب سر سودای تو دارم سرِ سر نیست مرا
1 از دوست به دشمن نتوان کرد شکایت کز یار جفا بِه که ز اغیار حمایت
2 ور مدّعی از جور تو فریاد برآورد شکر است که ما از تو نداریم شکایت
1 خسروا عید بر تو میمون باد سال و ماهت همه همایون باد
2 سحر و شام و ساعتت سعد است روز و سال و مه تو میمون باد