- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ای امین شاه و سلطان و امیر ملک و دین زبدهٔ دور زمانی عمدهٔ روی زمین
2 خلق را در دین و دنیا از برای مصلحت عروةالوثقی تویی امروز و هم حبلالمتین
3 بر تو غیب آسمان چون عیب عالم ظاهرست زان که چون عقلی و جان هم پیشوا و هم پیش بین
4 نی بدن آوردم این تقویم تا ز احکام او بازدانی راز گردون در شهور و در سنین
5 من نکو دانم که پیش رای تو نقاش وهم نقش کردست این همه احکام در لوح یقین
6 زان وسیلت ساختم خود را وگر نز روی عقل بر لب دجله بنفروشد کس آب پارگین
7 گر یکی تقویم داری گو دو باش از بهر آنک هر کجا نوشک نشاید هم نشاید انگبین
8 خواجه را اندر خزان بل تا دو باشد بوستان غر چه را در مهرگان بل تا دو باشد پوستین
9 بر سپهر تو چه تنگی کرده باشد آفتاب در بهشت تو چه رحمت کرده باشد حور عین
10 ماوراء النهری و صفرایی تواند این طایفه خاصه چون باشند با صفرا و سودا همنشین
11 این چنین صفرا ز سرکه و انگبین کی به شود کانگبین از مستعان سازی و سرکه از مستعین
12 سرکه اینجا طبع من شد انگبین احسان تو من چو در سرکه فزودم تو مکن کم ز انگبین
13 شین دین اندر غریبی از همه رسواترست باز خر یک ره مرااز شین دین ای زین دین
14 تا یمینست و یسار اندر بزرگی و شرف یمن بادت بر یسار و یسر بادت بر یمین