دوشینه از ادیب الممالک فراهانی دیوان اشعار 6

ادیب الممالک فراهانی

ادیب الممالک فراهانی

ادیب الممالک فراهانی

دوشینه چو آن شوخ شد از باع به خانه

1 دوشینه چو آن شوخ شد از باع به خانه دلجوئی من کرد و نیاورد بهانه

2 وین قطعه که از طبع امیری است فرو خواند در بحر هزج با دف و طنبور و چغانه

3 مفعول و مفاعیل و مفاعیل و مفاعیل جان در هیجان آمد ازین وزن و ترانه

4 برجاس هدف باشد و کیش است کنانه آماجگه آنجا که گذراند نشانه

5 دستور و کنارنگ وزیر آمد و والی آدم مشیه باشد و حوا مشیانه

6 یفتر بود آن آب که پاکیزه و روشن آوند بود ظرف و رکاب است چمانه

7 میکرب مزه و نشوه قرنتینه و پی لاد آزاده سیامک غزل و صوت ترانه

8 کونسته عجز کش بغل و عانه زهار است رمکان بود آن موی که روئیده زعانه

9 دلاک تو نکو شد و گوشاسب فرنجک کفتور صبوری بغم اسطوره فسانه

10 و فتوک بود غاشیه و بخل ژکاره در رفت مخارج شد و گنجینه خزانه

11 دند است دوائی که بود حب سلاطین و آن نره گدائی که زند شاخ بشانه

12 فرشیم بود قسمت و پرگرد بود فصل علت شوه و تیر شهاب است شخانه

13 ریواس بود چکری و خجلت چکس آمد ده بوده بود عشر و لگام است دهانه

14 دوله است همان شرلتن و کاذب و دجال خر مهره بود پاچی و کهنه است کنانه

15 آن خانه که سازی ز پی پیله تلبیار تیماس بود جنگل و سردابه سغانه

16 ظرفی که چو حیوان بطرازند تلوک است دروند بود ملحد و افسوس رسانه

17 مرد سمج مبرم رو سخت شلائین طفلی که ز زهدان فکند مام فکانه

18 کفرا گل خرما و دلنگ است غلافش رگزن کلک و سقف سرای است سمانه

19 طماع تلنگی و تلک گنده سال است شاهین ترازوی زفانه است و زوانه

عکس نوشته
کامنت
comment