- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 طی زمان کن ای فلک ، مژدهٔ وصل یار را پارهای از میان ببر این شب انتظار را
2 شد به گمان دیدنی، عمر تمام و ، من همان چشم به ره نشاندهام جان امیدوار را
3 هم تو مگر پیالهای، بخشی از آن می کهن ور نه شراب دیگری نشکند این خمار را
4 شد ز تو زهر خوردنم مایهٔ رشک عالمی بسکه به ذوق میکشم این می ناگوار را
5 نیم شرر ز عشق بس تا ز زمین عافیت دود بر آسمان رسد خرمن اعتبار را
6 وحشی اگر تو عاشقی کو نفس تورا اثر هست نشانهای دگر سینهٔ داغدار را