طی زمان کن ای فلک ، مژدهٔ وصل از وحشی بافقی غزل 7

وحشی بافقی

آثار وحشی بافقی

وحشی بافقی

طی زمان کن ای فلک ، مژدهٔ وصل یار را

1 طی زمان کن ای فلک ، مژدهٔ وصل یار را پاره‌ای از میان ببر این شب انتظار را

2 شد به گمان دیدنی، عمر تمام و ، من همان چشم به ره نشانده‌ام جان امیدوار را

3 هم تو مگر پیاله‌ای، بخشی از آن می کهن ور نه شراب دیگری نشکند این خمار را

4 شد ز تو زهر خوردنم مایهٔ رشک عالمی بسکه به ذوق می‌کشم این می ناگوار را

5 نیم شرر ز عشق بس تا ز زمین عافیت دود بر آسمان رسد خرمن اعتبار را

6 وحشی اگر تو عاشقی کو نفس تورا اثر هست نشانه‌ای دگر سینهٔ داغدار را

عکس نوشته
کامنت
comment