- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 عاشق سرمست با جانانه ای همنشین بودند در یک خانه ای
2 نازکی باریک بینی خوش لقا حلقه ای زد بر در خلوتسرا
3 گفت عاشق کیست بر در وقت شام گفت هستم بنده باریکک به نام
4 گفت اگر موئی نگنجی در میان جان و جانانست و جانانست و جان
5 او نمی گنجد که می گوئیم او او نمی گنجد چه جای ما و تو