مست تو جلوه گر دهد جام از اسیر شهرستانی غزل 63

اسیر شهرستانی

آثار اسیر شهرستانی

اسیر شهرستانی

مست تو جلوه گر دهد جام جهان نمای را

1 مست تو جلوه گر دهد جام جهان نمای را آینه جنون کند عقل برهنه پای را

2 گوش ترانه سنج را مجمر بزم دل کند ذکر تو نغمه گر شود مطرب خوشنوای را

3 پردگیان کعبه را ساقی دیر می کند جام فریب اگر دهی لعل سخن سرای را

4 بخت سیاه بیدلان جامه کعبه می شود رهزن دین اگر کنی نرگس سرمه سای را

5 مرد ره توکلی از پی آرزو مرو حرص به دام استخوان صید کند همای را

6 هر نفسی که می کشم لخت دلی در آتش است شعله به داغ می دهد وقت وداع جای را

7 اشک نیاز می کند صید کبوتر حرم دانه دام ره مکن آبله های پای را

8 همچو اسیر هرکه شد پیرو شوق خویشتن پنبه گوش می کند زمزمه درای را

عکس نوشته
کامنت
comment