- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 مست تمام آمده است بر در من نیم شب آن بت خورشید روی و آن مه یاقوت لب
2 کوفت به آواز نرم حلقهٔ در کای غلام گفتم کاین وقت کیست بر در ما ای عجب
3 گفت منم آشنا گرچه نخواهی صداع گفت منم میهمان گرچه نکردی طلب
4 او چو در آمد ز در بانگ برآمد ز من کانیت شکاری شگرف وینت شبی بوالعجب
5 کردم برجان رقم شکر شب و مدح می کامدن دوست را بود ز هر دو سبب
6 گرنه شبستی رخش کی شودی بینقاب ورنه میستی سرش کی شودی پر شغب
7 گفتم اگرچه مرا توبه درست است لیک درشکنم طرف شب با تو به شکر طرب
8 گفتم کز بهر خرج هدیه پذیرد ز من عارض سیمین تو این رخ زرین سلب
9 گفت که خاقانیا روی تو زرفام نیست گفتم معذور دار زر ننماید به شب