کشیده عشق در زنجیر، جان ناشکیبا از وحشی بافقی غزل 1

وحشی بافقی

آثار وحشی بافقی

وحشی بافقی

کشیده عشق در زنجیر، جان ناشکیبا را

1 کشیده عشق در زنجیر، جان ناشکیبا را نهاده کار صعبی پیش، صبر بند فرسا را

2 توام سررشته داری، گر پرم سوی تو معذورم که در دست اختیاری نیست مرغ بند بر پا را

3 من از کافرنهادیهای عشق ، این رشک می‌بینم که با یعقوب هم خصمی بود جان زلیخا را

4 به گنجشگان میالا دام خود، خواهم چنان باشی که استغنا زنی ، گر بینی اندر دام ، عنقا را

5 اگر دانی چو مرغان در هوای دامگه داری ز دام خود به صحرا افکنی، اول دل ما را

6 نصیحت اینهمه در پرده ، با آن طور خودرایی مگر وحشی نمی‌داند، زبان رمز و ایما را

عکس نوشته
کامنت
comment