- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 کشیده عشق در زنجیر، جان ناشکیبا را نهاده کار صعبی پیش، صبر بند فرسا را
2 توام سررشته داری، گر پرم سوی تو معذورم که در دست اختیاری نیست مرغ بند بر پا را
3 من از کافرنهادیهای عشق ، این رشک میبینم که با یعقوب هم خصمی بود جان زلیخا را
4 به گنجشگان میالا دام خود، خواهم چنان باشی که استغنا زنی ، گر بینی اندر دام ، عنقا را
5 اگر دانی چو مرغان در هوای دامگه داری ز دام خود به صحرا افکنی، اول دل ما را
6 نصیحت اینهمه در پرده ، با آن طور خودرایی مگر وحشی نمیداند، زبان رمز و ایما را