بکش از رخ نقاب و بر فروزان از قصاب کاشانی غزل 20

قصاب کاشانی

آثار قصاب کاشانی

قصاب کاشانی

بکش از رخ نقاب و بر فروزان عارض گل را

1 بکش از رخ نقاب و بر فروزان عارض گل را بیا یک‌سر بسوزان زآتش گل بال بلبل را

2 به رنگ‌آمیزی زلف و رخت صد آفرین کردم که پیچیده است گرد دسته گل تار سنبل را

3 اگر خواهی رهانی مو به مو جمعیت دل‌ها به قربان سرت گردم پریشان ساز کاکل را

4 کسی سر از خط پیچیده‌اش بیرون نمی‌آرد بغیر از دل کزو بگرفته سرمشق ترسل را

5 نمی‌دانم چه می‌خواهد ز من مژگان خون‌ریزش که تیر روی ترکش می‌کند تیر تغافل را

6 نکویی با بدان کردن در این عالم بدان ماند که دور از آب سازند اهل بینش چشمه پل را

7 تلاش بیش و کم قصاب کردن نیست کار تو مده تا می‌توان از دست دامان توکل را

عکس نوشته
کامنت
comment