ابلهی از سنایی غزنوی حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه 16

سنایی غزنوی

آثار سنایی غزنوی

سنایی غزنوی

ابلهی دید اشتری به چرا

1 ابلهی دید اشتری به چرا گفت نقشت همه کژست چرا

2 گفت اشتر که اندرین پیکار عیب نقاش می‌کنی هش‌دار

3 در کژی‌ام مکن به نقش نگاه تو زمن راه راست رفتن خواه

4 نقشم از مصلحت چنان آمد از کژی راستی کمان امد

5 تو فضول از میانه بیرون بر گوش خر در خور است با سرِ خر

6 هست شایسته گرچت آمد خشم طاق ابرو برای جفتی چشم

7 هرچه او کرده عیب او مکنید با بد و نیک جز نکو مکنید

8 دست عقل از سخت بنیرو شد چشم خورشیدبین ز ابرو شد

9 زشت و نیکو به نزد اهل خرد سخت نیک است از او نیاید بد

10 به خدایی سزا مر او را دان شب و شبگیر رو مر او را خوان

11 آن نکوتر که هرچه زو بینی گرچه زشت آن همه نکو بینی

12 جسم را قسم راحت آمد و رنج روح را راحت است همچون گنج

13 لیک ماری شکنج بر سر اوست دست و پای خرد برابر اوست

عکس نوشته
کامنت
comment